عسل بانو

نی نی شیطون

نی نی رفته توی هفته 30 دیگه چیزی نمونده که بیاد توی بغل              دیگه این هفته های آخر روزشماری می کنم. هفته پیش توی محل کارم به رییسمون گفتم که تا آخر شهریور میام سرکار و به فکر نیرو باشه .هنوز کسی رو پیدا نکردن، امیدوارم زودتر یکی رو بیارن تا کار منم سبکتر بشه هفته پیش دکتر برام یک هفته استراحت مطلق نوشت ولی بخاطر کارم نتونستم برم استراحت کنم. بیچاره نینی   هفته پیش از سر کار که رفتم یک چیزی خوردم و دراز کشیدم یکهویی نینی رفت توی پهلوم و شروع کرد به وول خوردن اونم چه تکون هایی نمی دونم توی چه حالتی بود که تکون میداد هم بالای شکمم هم پایینش تکون می خو...
23 مرداد 1390

هفته 28 بارداری

الان دو سه روزه که نی نی رفته توی هفته 28 یک روزایی خوب سرحاله و تکون می خوره یک روزایی هم نه جمعه ای خوب تکون می خورد ولی دو سه روزه که تکون هاش خیلی کم شده   این هفته می خوام برم اگر بشه کالسکه و روروئکش اینا رو هم بخرم هفته بعد هم برم واسه تخت و کمد       خودم خیلی ذوق دارم زودتر اتاقشو حاضر کنم و وسایلی رو که خریدیم براش بچینیم   ...
23 مرداد 1390

هفته 27 بارداری

الان دو سه روزه نی نی رفته توی هفته 27 دخترم قهرمانه چنان ضربه هایی میزنه که شکمم بالا پایین میپره دیروز سرکار همش بوی عسل حس می کردم، بعداز ظهر که رفتم پیش علی دیدم یک شیشه بزرگ عسل روی میزشه . گفتم پس بیخود بوی عسلو حس نمی کردم علی هم برداشت یه پارچ شربت عسل درست کرد خنک بود و توی گرما م یچسبید منم چندتا لیوان خوردم. بعد ا زنیم ساعت انگار نی نی خوشش اومده بود،‌حدود یک هفته ای میشد که تکون هاش کم شده بود ولی شربتو که خوردم انگار خوشش اومد حسابی بالا پایین می پرید تا ساعت 12 شب  هر روز دارم سنگین تر میشم و تپل تر، پاهام هم حسابی ورم کرده وکفش هام برام کوچیک شده چند روز پیش رفتم کفش بخرم هر کدومو پوش...
4 مرداد 1390

نتکون نخوردن نی نی

گفتم نی نی تکون نمی خورد همون روز رفتم دکتر  بیمارستان آریا کنار شرکت تا بهش گفتم دو سه روزه تکون نمیخوره دادش بلند شد یه پیرمردی بود گفت پس بدو بریم بالا اتاق زایمان تا پرستاره بیاد یک کم طول کشید دکتر هم کلی دعواش کرد که چرا دیر اومدی خلاصه رفتیم توی اتاق و بلندگو گذاشت صذدای قلبش میومد خیالم راحت شد برام یه سونو هم نوشت که فردا صبحش رفتم همون جا دادم صبح زودتر از خونه زدم بیرون و چون 5 شنبه ها ساعت کاریمون از 9 صبح من 8:30 بیمارستان بودم و سونو رو انجام دادم خدا رو شکر سالم بود گفت چون بچه با پائه(]اصطلاحاً بریچ) تکون هاشو کم حس میکنی   دیشب رفتم پردیس علی هم نیومد تا رفتم دکتر و رفتم یه لباس نوزادی واسه ن...
2 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد